پنجره ای روبه تجلی

پنجره ای روبه تجلی

پشت دریاها شهریست که در آن پنجره ها روبه تجلی باز است
پنجره ای روبه تجلی

پنجره ای روبه تجلی

پشت دریاها شهریست که در آن پنجره ها روبه تجلی باز است

سکوت

در خلوت شب در سکوت و تنهائی 

چه می کنی وقتی  بی خوابی 

وقتی همه در کنارت هستند 

ولی انگار که نیستند 


تنها

  


دو تا آهو از این صحرا گذشتند
چه بی آوا چه بی پروا گذشتند
از این صحرای بی حاصل دو آهو
کنار هم ولی تنها گذشتند   


سیاوش کسرائی